سال های تلخ نساجی شمال
گلبهار کیامنش | خبرنگار
صنعت نساجی و تولید پوشاک دراستانهای شمالی ایران تاریخی کهن دارد. روزگاری نه چندان دور، دراغلب بازارهای کشور، نامی درخشان به چشم میخورد و آن نساجی مازندران بود که خود برندی معتبر بهشمار میآمد. پنبه گلستان که مرغوبترین ماده تولید نخ و پوشاک است، درهمان سالها در سطحی گسترده، کشت میشد.
همچنین شرکتهای مانند ایران پوپلین، ریسندگی خاور، ایرانبرک، فومنات و... سالهای سال چرخ صنعت نساجی را در گیلان به حرکت درآوردند. اما آهسته آهسته این صنایع از شهرهای شمالی، رخت برچیدند تا آنجا که جز نام و خاطرهای دور از صنعت مازندران، گیلان و گلستان برجای نماند.
صنعتی که در دنیای کنونی همچون ستون فقرات اقتصادی نامیده میشوند، با بروز مشکلات، از درون متلاشی شدند و اقتصاد سه استان شمالی را برای رسیدن به توسعهیافتگی با مشکل روبرو کردند.
به طورکلی تاریخ صنعت اروپا با نساجی و تولید پوشاک آغاز می شود. در واقع صنعت کنونی اروپا که جهانگیر و بالنده تصور میشود از کارگاههای کوچک نساجی آغاز شده است.
برنامهریزان اقتصادی این ناحیه از جهان در قرنهای 15 و16 دریافتند که صنعت نساجی، همواره از بازاری وسیع و اشباعنشدنی برخوردار است. به زبان سادهتر آنکه هر انسانی در هر سطح اقتصادی که درآمد داشته باشد به پوشاک احتیاج دارد. درحالی که کالاهای دیگر از چنین مصرف بالایی برخوردار نیستند.
در ایران نیز توجه استراتژیکی به صنعت نساجی از دوره ناصرالدین شاه آغاز شد. اما این صنعت در گذر زمان، ناگهان متوقف شد. عجیب آنکه هنگامی که چراغ این صنعت درشهرهای شمالی، رو به خاموشی نهاد، کشورهای شرق آسیا، حرکت منسجم و برنامهریزی شده خود را برای برپایی و توسعه این صنعت آغاز کردند.
فعالیت بی وقفه صنعت نساجی که ازسوی برنامهریزان این کشورها به عنوان پیشران اقتصادی تلقی شده بود، به ظهور ببرهای آسیا و حتی فراتر از آن، برآمدن کشورهای صنعتی مانند مالزی، ترکیه، هند، برزیل منجر شد.
هرچند که تجربه موفق ترکیه در صنایع نساجی، در کشورهای ژاپن، کره جنوبی، تایوان و چین نیز به وقوع پیوسته است و هم اکنون نیز این سیاستها درکشورهای هند، ویتنام، بنگلادش و پاکستان با جدیت دنبال میشوند. بدین ترتیب انتخاب الگویی درست در مسیر توسعه اقتصادی، این کشورها را از قعر جدول فقر جهانی، به جوامع تاثیر گذار در مسیر تحولات جهانی تبدیل کرد.
گفته میشود که حمایت مدیران ترکیه از صنایع نساجی، از واگذاری زمین برای ساخت کارخانه، بسیار فرا تر میرود. به طوری که مشوقهای بسیاری برای ترغیب سرمایهگذاری در این کشور پیشبینی شده است.
افزون بر این پیگیری برنامه راهبردی نفوذ در بازارهای صادراتی و برندسازی، مهمترین برنامه این کشور برای جهش اقتصادی بوده است. بیتردید تکرار چنین تجربهای در شمال کشور نیز قابل انجام است.
زیرا صنعت پوشاک، تاریخی دیرینه و تجربهای موفق در سه استان شمالی داشته است. تجربه کشورهایی که با انتخاب دقیق راهبردها، در مسیر صنعتی شدن به موفقیت رسیدهاند، هم اکنون در دسترس است.
در این شرایط آیا میتوان مطمئن بود که صنعت نساجی مازندران، گیلان و گلستان به پیشران و صنعت این مناطق تبدیل شود؟ در این صورت راهبرد"برندسازی" و"مد" که معمولا عمر کوتاهی در هر دوره تولید دارند، تا چه اندازه در برنامههای استانی، جای مناسب خود را یافتهاند؟ زیرا تولید پوشاک برای به عهده گرفتن نقش پیشران اقتصادی، باید همچون حلقهای کامل نگریسته شود.
در غیر این صورت، هدفهای توسعهایی و صنعتی، فقط روی کاغذ برنامهها نقش خواهند بست و لاغیر.